English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4520 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
piscatology U فن ماهی گیری
halieutics U ماهی گیری
angles U قلاب ماهی گیری
angle U قلاب ماهی گیری
trotline U نخ قلاب ماهی گیری
halieutic U وابسته به ماهی گیری
fyke U کیسه ماهی گیری
creel U سبد ماهی گیری
creels U سبد ماهی گیری
fish line U ریسمان ماهی گیری
ledger bait U طمعه ماهی گیری
fishing boat U کرجی ماهی گیری
fishing line U ریسمان ماهی گیری
fosher boat U کرجی ماهی گیری
fishing vessel U کشتی ماهی گیری
fishingboat U قایق ماهی گیری
grizzly king U مگس ماهی گیری
net U تور ماهی گیری و امثال ان
seine U تور بزرگ ماهی گیری
nets U تور ماهی گیری و امثال ان
common fishery U حق ماهی گیری درابهای عمومی
gimp U نوعی ریسمان ماهی گیری
common of fishery U حق ماهی گیری درابهای دیگر
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
galliot U کرجی باری یا ماهی گیری
nett U تور ماهی گیری و امثال ان
gaff U قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook U دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
purse seine U تور کیسهای برای ماهی گیری
kiddle U بند توردار برای ماهی گیری
lade U بارگیری کردن خالی کردن
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
gig U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gigs U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
grains U نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
sinkers U وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker U وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
batmen U گماشته
procurators U گماشته
appointees U گماشته
procurator U گماشته
lockman U گماشته
appointee U گماشته
batman U گماشته
orderly officen U گماشته
orderly U گماشته
orderlies U گماشته
assignee U گماشته
commissionaire U گماشته
commissionaires U گماشته
commissaries U گماشته مباشر
man of business U وکیل گماشته
agents U گماشته وکیل
commissary U گماشته مباشر
bureaucreat U گماشته اداری
executive officen U گماشته اجرا
agent U گماشته وکیل
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
dependent U تابع نان خور گماشته
vacancies U محل خالی جای خالی
vacancy U محل خالی جای خالی
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
master of the horse U کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
gymnasiarch U گماشته اموزشگاههای بازی وورزش که ازاهل اتن بود ورزشکاربزرگ
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
coasts U کرانه
strand U کرانه
shore U کرانه
strands U کرانه
littoral U کرانه
strandline U خط کرانه
coast U کرانه
mete U کرانه
limicoline U کرانه زی
rivage U کرانه
shores U کرانه
near shore U کرانه
martello U دژ کرانه
expressman U کسیکه گماشته گرفتن وزودرساندن امانات است کارمندبنگاه حمل سری
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
boundaries U کرانه کرانی
backshore beach U کرانه جزر و مد
off shore U دور از کرانه
groins U کرانه دار
banks U کرانه دیواری
in shore U در اب نزدیک کرانه
back beach U کرانه جزر و مد
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
to push off U از کرانه دریادورشدن
groin U کرانه دار
medoterranean U دور از کرانه
backshore U کرانه جزر و مد
bank U کرانه دیواری
boundary U کرانه کرانی
on shore U سوی کرانه
beached U پلاژ کرانه
coast guard U گارد کرانه
groin U کرانه دار
sea shore U کرانه دریا
beaches U کرانه شنی
beaches U پلاژ کرانه
shore U کرانه ساحل
beached U کرانه شنی
shore patrol U کرانه پاسدار
sandbank U کرانه ماسه
sandbanks U کرانه ماسه
beach U پلاژ کرانه
sea coast U کرانه دریا
shores U کرانه ساحل
beach U کرانه شنی
bounds register U ثبات کرانه ها
seaboard U کرانه دریا
seaboards U کرانه دریا
strand U کرانه بندرگاه
sand U شن کرانه دریا
strands U کرانه بندرگاه
sands U شن کرانه دریا
off shore fisheries U شیلات دوراز کرانه
limicoline U وابسته به مرغان کرانه زی
coast guard officer U افسر گارد کرانه
redshank U مرغ پا قرمز کرانه زی
landding U کرانه رسمی فرودگاه
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
land swell U خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
to set in U سوی کرانه روان شدن
upper limit [of the integral] U کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
lagune U جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
the nile overflows its banks U نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
ionian U وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
material handling bridge U پل بارگیری
burdening U بارگیری
charging U بارگیری
loading bridge U پل بارگیری
shipping U بارگیری
loading U بارگیری
well deck U پل بارگیری
stowage U بارگیری
loading bucket U سطل بارگیری
loading time U زمان بارگیری
load factor U ضریب بارگیری
stowing U بارگیری کردن
loading diagram U دیاگرام بارگیری
stowed U بارگیری کردن
well deck U عرشه بارگیری
loading facilities U وسایل بارگیری
loading chart U جدول بارگیری
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
deadweight U تناژ بارگیری
loading U فرفیت بارگیری
loading scale U مقیاس بارگیری
load lines U علایم بارگیری
loading apron U نوار بارگیری
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
stows U بارگیری کردن
loading table U جدول بارگیری
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
loading site U سکوی بارگیری
carburizing pot U فرف بارگیری
cargo net U تور بارگیری
commercial loading U بارگیری تجارتی
aprons U محوطه بارگیری
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
loading rack U سکوی بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
apron U محوطه بارگیری
loading point U نقطه بارگیری
loading site U محل بارگیری
line charging current U جریان بارگیری خط
loading station U ایستگاه بارگیری
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
3biotargeted
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
2high dimentional task solution space
3معنی کلمه retraction چیست؟
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com